سرخط خبرها

رنج‌هایی به هیئت حفره | نگاهی به داستان بلند «حفره» نوشته مجتبی فدایی

  • کد خبر: ۲۰۷۱۹۶
  • ۳۰ دی ۱۴۰۲ - ۱۰:۵۹
رنج‌هایی به هیئت حفره | نگاهی به داستان بلند «حفره» نوشته مجتبی فدایی
علاقه‌مندان به نگارش آثار وهمی و خیالی ترجیح می‌دهند به جای بازآفرینی واقعیت در جامه‌ای واقع نما آن را به قالبی از سازه‌های فراطبیعی عرضه کنند.

خراسانی | شهرآرانیوز، مدتی است که فانتزی نویسی در میان نویسندگان مشهدی رواج عجیبی پیدا کرده است. علاقه‌مندان به نگارش آثار وهمی و خیالی ترجیح می‌دهند به جای بازآفرینی واقعیت در جامه‌ای واقع نما آن را به قالبی از سازه‌های فراطبیعی عرضه کنند. داستان‌های فانتزی از منطق عادی جهان بیرون از خود پیروی نمی‌کنند بلکه منطق خاص خود را دارند و به فرض اگر روایتگر ماجرای حفره‌ای جادویی و بلعنده اشیا در تن انسان‌ها هستند، مواجهه دیگر آدم‌های داستان را با چنین بحرانی عادی‌تر از رویارویی آدم‌های جهان واقع با این مسئله غیرطبیعی رقم می‌زنند.

نویسندگان این داستان‌ها ممکن است به علت کمبود تجربه زیسته و بایسته سراغ سوژه‌های غیرعادی و خیالی بروند یا با هدف گفتن حرف‌هایی که نمی‌توانند در قالب واقعیت بیانش کنند یا حتی به خاطر ارضای ذهن و ذائقه خیال پرداز خود و خوانندگانشان. در هر صورت، داستان بلند «حفره» نوشته مجتبی فدایی، نویسنده مشهدی، در زمره همین ادبیات خیال پردازانه است. آقای سوزنچی، شخصیت اصلی داستان، پس از جدایی از همسرش با حفره شگفت انگیزی در سینه خود روبه رو می‌شود.

در ادامه، سر و کله آدم‌های دیگری هم پیدا می‌شود که هر یک به علتی با او هم دردند و به این ترتیب، حفره نماد رنج‌های انسانی می‌شود؛ رنج عموگل، پیرمردی که در بچگی هم بازی اش را از دست داده؛ ثریاخانم، زنی که شوهر پول دارش او را ترک کرده؛ و.... این آدم‌های حفره دار تمایل و اعتیاد عجیبی دارند به ناپدید کردن اشیا در حفره‌های وجودشان و بسته چیپس و آچار و کلید و خیار و طلا و مجسمه است که عامدانه در ژرفِ ناپیدای حفره‌ها گم می‌شود. نویسنده کوشیده در یک داستان بلندْ نگاهی خیال پردازانه به درد‌های انسانی بیندازد و دستاوردش هم نوشته‌ای روان و خوش خوان است.

همچنین در این متن تصاویر و موقعیت‌های خوب و تأثیرگذاری دیده می‌شود؛ مانند تصویر جوجه اردکی روی بام که آفتاب خشکش کرده است. بااین همه، اثر کاستی‌هایی دارد که شاید با صرف زمان بیشتر برای نوشتن آن برطرف می‌شد. این شتاب زدگی احتمالی، برای نمونه در بخشی از داستان نمود دارد که درباره شخصیتی به نام آقای غضنفری است.

قسمت یادشده با بخش‌های دیگر هم خوانی ندارد و انگار به زور وصله اش کرده اند تا حجم کتاب را افزایش دهد! اگر آدم‌های روایت «حفره» در نتیجه از دست دادن یکی از نزدیکانْ چاله‌ای در تن خود می‌یابند، آقای غضنفری دغدغه دوری از یک مرغ عشق و یک جوجه اردک را دارد و همچنین آدم‌های دور و بر او اسم دارند (سعید و زهره و فاطی و...)، ولی آدم‌های بخش‌های دیگرِ کتاب عموما با عنوان‌هایی مانند مدیر ساختمان و خانم خبرنگار و از این قبیل حضور پیدا می‌کنند!

نگارش سرسری تناقضاتی را هم سبب شده است؛ مثلا در قسمتی از داستان از تقسیم وسایل خانه به «سه» بخش گفته می‌شود، ولی «چهار» بخش نام برده می‌شود: بزرگ؛ متوسط رو به بزرگ؛ متوسط رو به کوچک؛ کوچک! یا جایی گفته می‌شود که پیرمرد نخستین بار در هشت نه سالگی متوجه وجود حفره می‌شود، در حالی که جایی دیگر پیرمرد متأهل است و یک سالی از حفره دار شدنش می‌گذرد؛ توگفتی او در ۱۰ سالگی ازدواج کرده است!

نکته دیگری که در این مجال می‌توان ذکر کرد؛ ایراد‌های ویرایشی و املایی است که البته زیاد نیست؛ مثل «سنکوپ» که «سنگ کوب» نوشته شده است. روی هم رفته به نظر می‌رسد نخستین داستان بلند مجتبی فدایی نمره قبولی می‌گیرد و امیدبخش انتشار کار‌هایی بهتر از این نویسنده جوان مشهدی در آینده است. این کتاب را نشر صاد در نود صفحه به چاپ رسانده است.

 

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->